rss

شنبه 24 8 1393


اشعار فروغ فرخزاد


شب چو ماه آسمان پر راز

گرد خود آهسته می پیچد حریر راز


اشعار فروغ فرخزاد


او چو مرغی خسته از پرواز

می نشیند بر درخت خشک پندارم


اشعار فروغ فرخزاد


شاخه ها از شوق می لرزند

در رگ خاموششان آهسته می جوشد


اشعار فروغ فرخزاد


خون یادی دور

زندگی سر می شکد چون لاله ای وحشی


اشعار فروغ فرخزاد


از شکاف گور

از زمین دست نسیمی سرد


اشعار فروغ فرخزاد


برگ های خشک را با خشم می روبد

آه … بر دیوار سخت سینه ام گوئی


اشعار فروغ فرخزاد


ناشناسی مشت می کوبد

«باز کن در … اوست

باز کن در … اوست»


اشعار فروغ فرخزاد


من به خود آهسته می گویم:

باز هم رؤیا


اشعار فروغ فرخزاد


آنهم اینسان تیره و درهم

باید از داروی تلخ خواب


اشعار فروغ فرخزاد


عاقبت بر زخم بیداری نهم مرهم

می فشارم پلک های خسته را بر هم


اشعار فروغ فرخزاد


لیک بر دیوار سخت سینه ام با خشم

ناشناسی مشت می کوبد


اشعار فروغ فرخزاد


«باز کن در … اوست

باز کن در … اوست»

اشعار فروغ فرخزاد

اشعار فروغ فرخزاد



(0) نظر | برچسب ها : اشعار فروغ فرخزاد
X